رندی

فرصت شمر طریقت رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

رندی

فرصت شمر طریقت رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

چهره‌ی ماندگار

شفیعی کدکنی و خیل اندک‌مایگان 

 شفیعی کدکنی و خیل اندک‌مایگان
 
اندیشه - دکتر تقی پورنامداریان

آقای مختاباد ، چندی قبل یادداشتی نوشته بودند تحت عنوان «کتاب سال شفیعی کدکنی را فراموش کرد؟»، اولا می‌خواهم عرض کنم که چه بهتر که فراموش کرد!

ثانیا می‌خواهم بگویم هم این یادداشت و هم عنوان آن این گمان را به ذهن خوانندگان می‌آورد که لابد حقی از استاد شفیعی کدکنی ضایع شده است که آقای مختاباد خواسته‌اند به هواداری استاد از مسببان آن گله کنند.بنده این یادداشت را برای رفع این سوء ظن می‌نویسم.

لابد آقای مختاباد خبر دارند که استاد شفیعی کدکنی نه استاد ممتازند، نه چهره‌ماندگارند و نه برنده کتاب سال، و گاهی هم که نامزد کتاب سال شده‌اند یا برنده کتاب سال، با استادان ادبیاتی که مسبب این امر بوده‌اند،‌با لحنی پرخاش‌آمیز برخورد کرده‌اند، طوری که گویی به ایشان توهین کرده‌اند، که صد البته توهین کرده‌اند.

در حال حاضر در قلمرو ادبیات فارسی و حوزه‌های مختلف‌آن کسی نیست که با استاد شفیعی کدکنی قابل مقایسه باشد. آثار ایشان چه در حوزه تصنیف و چه در حوزه تحقیق چندان متعدد و متنوع و دقیق است که خیل اندک مایگانی که پس از انقلاب از گوشه‌و کنار این مملکت سربرآورده‌اند وگردانندگان امور فرهنگی، به ویژه ادبیات فارسی شده‌اند، اگر همه جمع شوند به گرد ایشان هم نمی‌رسند.

در این فضای مکدر که همه مثل آب خوردن ترفیع و ارتقاء پیدا می‌کنند، در حالی که یک جمله حرف حسابی در حوزه تحقیق و تصحیح نگفته‌اند، مگر آنکه آن را از جایی کش رفته باشند، آیا جایزه دادن _از هر دست_  به استاد شفیعی کدکنی به جز توجیه ابتذال و کم مایگی و توهین به ایشان، معنی دیگری دارد؟  البته که باید تصحیح و تحقیق در آثار عطار کاری عظیم جلوه نکند تاخزعبلات دیگرانی که در مقایسه با استاد، ابوجادخوانی بیش نیستند، چنان نماید که «تاتوله» هوا کرده‌اند. این جایزه‌های متنوع و متعدد اگر تشریفی درخور قامت ما باشد، بی‌تردید بر بالای استاد کوتاه است.

بنده از رشته‌های دیگر دانشگاهی خبر ندارم،‌ اما حقیر چنان می‌داند که در رشته ادبیات فارسی اگر کتابی مستحق جایزه باشد، در حال حاضر فقط کتاب‌های استاد است، اما حالا که فروزانفر و زرین کوب و زریاب خویی نیستند، چه کسی را صلاحیت داوری کتاب‌های استاد است؟ و اگر کتاب دیگری مستحق تقدیر و جایزه باشد، چون استاد شفیعی کدکنی آن را ارزیابی و داوری نکرده باشد، پس چگونه استحقاق دریافت جایزه و تقدیر را پیدا کرده‌است؟ من البته به هیچ وجه قصد مبالغه درباره ایشان را ندارم- هرچند مبالغه هم در حق ایشان مبالغه نیست- بلکه غرضم آن است که آنان را که مویی ایراد در آثار ایشان کشف می‌کنند خوب است چشم بازکنند، بلکه لابار،‌را هم در آثار خود ببینند. 

نقل از:http://khabaronline.ir/news-4844.aspx 

نظرات 4 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:10 ق.ظ http://www.rayeganet.com

با سلام
شما دوست عزیز می توانید با مراجعه به سایت رایگانت ، سایت یا وبلاگ خود را به صورت کاملاً رایگان و بدون هیچگونه شرطی ، مانند تبادل لینک یا عضویت تبلیغ کنید.
ضمناً تبلیغات شما می تواند به صورت متنی یا به صورت لوگو و بنر باشد.
همچنین با عضویت در رایگانت می توانید از شمارنده های زیبای رایگانت به صورت رایگان استفاده کنید.
لازم به ذکر است که تبلیغات شما علاوه بر نمایش در سایت رایگانت در سایر سایت ها و وبلاگ های عضو رایگانت نیز نمایش داده می شوند
در رایگانت همچنین می توانید از تعداد زیادی کتاب و نرم افزار رایگان استفاده کنید و در صورت تمایل کتاب ها و نرم افزارهای خود را نیز به رایگانت اضافه کنید تا دیگران نیز از آنها استفاده کنند
حتماً تبلیغات در رایگانت را امتحان کنید

رفیق فردوسی دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:23 ق.ظ http://khazaie.blogfa.com

عالی بود عالی.
خیلی خوشم آمد. درود بر ایشان و بر شما که این متن را آوردید.

رفیق فردوسی دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ب.ظ

ابوجادخوانی
باید
ابجدخوانی

باشد. نه؟ درست نوشته اید؟

من عین متن را کپی کردم٬بدون هیچ تغییری.اما ابوجاد در واقع همان ابجد است.در لغتنامه چک کردم،ولی توضیح بیشتری نبود.احتمالن از مقوله‌ی تغییر در تلفظ واژه است.

رفیق فردوسی دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ب.ظ http:///http://khazaie.blogfa.com

تاتوله و لابار را در لغت نامه ندیدم. به چه معنایند؟

تاتوره بهوا پاشیده اند . تاتوره یا تاتوله و یاداتوره همان جوز ماثل و جوز مقاتل است و مراد مثل این که چرا مردمان دیدنی ها را نمی بینند و یا دانستنی ها را درک نمی کنند نظیر:
چشم باز و گوش بازو این ذکا
خیره ام در چشم بندی خدا.

مولوی (امثال و حکم دهخدا)
نقل از لغت‌نامه دهخدا

لابار در لغت‌نامه نام یک ده ثبت شده اما به متن مورد نظر ارتباطی ندارد.شاید در امثال و حکم وجود داشته باشد که من به آن دسترسی ندارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد