با درود بر شما.
بسیار پوزش میخواهم از اینکه گاهنوشتههایم به گاهگاهنوشت تبدیل شدهاند و این به دلیل انبوه کارها در ابتدای سال است؛چنان که افتد و دانی.
در این پست میخواهم به اندازهی توان و بضاعتم٬دربارهی غزل بخش «فال حافظ» توضیح و شرحی بنویسم؛هر چند سخن از بزرگانی چون حافظ نیازمند اندیشهای فربه و قلمی توانمند و فرصتی فراوان است و من از این هر سه تهیدست؛اما به هر روی:
دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی
باری؛اما بیت نخست از غزل:
سالها پیروی مذهب رندان کردم تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
معنای اولیه و سطحی بیت آشکار است.حافظ اینگونه با ما سخن میگوید که پس از سالها شکیبایی و تحمل و ریاضت در مذهب رندی،سرانجام با خردورزی و اندیشهوری،حرص و زیادهخواهی را در اسارت خود درآورده است.
در نخستین چشمانداز و همان نگاه سطحی و روساختی،میبینیم که چه اندازه مفاهیم گوناگون و بنیادی،در همان نخستین بیت،به چشم میخورند؛صبر و شکیبایی و استقامت،مریدی،فقه و فتوا،خرد و عقل و...
پیام بیت در تمام مذاهب و مکاتب و ادیان و افکار،پذیرفتنی و خجسته است و هیچ پیچش و تابی در آن وجود ندارد اما «مذهب رندان» از گونهای دیگر است.
اگر بخواهیم یگانه دردانهی دریای ژرف افکار حافظ را به صید بیاوریم،حاصل غواصیهایمان بیشک، «رندی» است.بر خلاف معنای منفی رند در روزگار ما و نیز در روزگاران پیشین،در دیوان و افکار و گفتار حافظ،رند به معنی انسان کامل یا انسان الاهی است.اگر در لغتنامهی دهخدا، زیر معنای رند، نظری بیفکنیم چنین میبینیم :
مردم محیل و زیرک . (برهان قاطع). زیرک و محیل . (آنندراج ). غدار و حیله باز و زیرک .(ناظم الاطباء)
طایفه ٔ رندان بخلاف درویشی بدرآمدند و سخنان بی تحاشی گفتند. (گلستان ). هرکه بدین صفتها که بیان کردم موصوف است بحقیقت درویش است .اما هرزه گردی بی نماز هواپرست ... رند است . (گلستان ).
پارسا را بس این قدر زندان که بود هم طویله ٔ رندان
وکافیست برای نمونه ابیاتی از حافظ را،که از اتفاق در ادامهی همان مثالهای لغتنامه آمدهاند،با این نمونهها مقایسه کنیم تا تفاوت ماجرا برایمان آشکار شود:
گر بود عمر به میخانه روم بار دگر بجر از خدمت رندان نکنم کار دگر
یا
بر در میکده رندان قلندر باشند که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی/span>>/>
یا
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/span>>/>
رند از دید حافظ،انسانیست بسیار دلیر و جسور و بیاعتنا نسبت به همه چیز،حتا مقدسات.شخصیست که پشت پا به تمام ظواهر و آداب و رسوم و سنتها و افکار رایج زده و چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست.
این معنا و دریافت از رند را،ظاهراً نخستینبار خیام در یک رباعی منسوب به کار برده است.آن رباعی چنین است:
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین اندر دو جهان کهرا بود زهرهی این؟!
معنا بسیار سهمگین و توفنده است.تصویر نیز شگفتآور است.چنین پهلوان و دلیری را نشسته بر اسب زمین و پشت پا زده بر همه چیز تصور کنید؛لرزه آور است.
رند در مکتب حافظ البته با رند خیام بسیار متفاوت است،اما این اندیشه که حافظ،در شکلگیری بنمایههای فکریاش در مورد رند،به خیام بیتوجه بوده است،درست به نظر نمیآید...
(سخن به درازا کشید و ما را وقت تنگ است.ادامهی مطلب را در پستهای بعد خواهم نوشت و بسیار خوشحال خواهم شد که در پربارتر شدن مطلب،با ارائهی نظرات خود مرا یاری کنید.)
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
دایی گلم به ما سر میزنی ما کلی ذوق از خودمون در وکنیم.
پست هاتو می خونم. کمی واسم سنگینه اما لذت میبرم.
سلام
ممنون از این نوشته.
بقیه آن را هم بنویسید آرام آرام.