رندی

فرصت شمر طریقت رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

رندی

فرصت شمر طریقت رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

اندر احوال ولادت ما

اندر احوال ولادت شیخنا علی‌بن نورالدین دامت سخریته!!!

آورده‌اند که در روزگار دقیانوس دیده به جهان گشود.نام وی علی و کنیه‌اش محمد بود.از اوان کودکی انوار اراجیف اندر چهره‌ی وی موج زدندی.از هفت سالگی روی به مکتب آوردی و تا عالی‌ترین مقامات صوفیه که همانا دیپلم بودی طی طریق کردی.در این اثنا از پدر بماندی و در زیر بار فراق رهسپار سربازخانه شدی.پس از دو سال تباهی عمر و بر باد دادن روزان و شبان به شیراز دیار خویش باز گشتی و در جست‌و‌جوی کار و پیشه به خدمت مشایخ عصر رسیدی.

در سال‌های تباهی عمر که همانا سربازخانه بودی با پیری مهران شیرازی نام از در مفارقت و دوستی درآمدی و در همان دوران به تحصیل سنتور مشغول شدی.اما تنگی زندگانی چنان بر وی اثر کردی که هر ماهی به کاری مشغول شدی و عاقبت سر از دواخانه درآوردی و همانا با مریضان و مرض‌داران در تقابل و مواجهه بودی.

تذکره‌نویسان این‌گونه نگاشته‌اند که چون سن او به بیست و چهار رسیدی و فقدان مدرک بر وی اثر کردی برای تهذیب نفس و تحمل انواع ریاضات و مشقات عزم دیار بوشهر کردی و در خانقاه بزرگ مشایخ زمان عبداله جاسبی (مراد همان دانشگاه آزاد است) به درس بزرگان در احوال شاعران و نویسندگان که متأخرین آن‌را ادبیات نام نهاده‌اند٬ دل سپردی.

شیخنا محضر علمای زمان را چون حسینی کازرونی و حمیدی و تبرا٬ عجیبه الدرجات درک کردی و از آن میان با شیخی خزایی‌نام که منصوروار رازها بر ملا کردی مجالست بیشتری داشت.

از جمله پیرانی که وی در خدمت ایشان طی طریق می‌نمودی هم می‌توان از رستگار فسایی و خالصی و نیری و قاسمی نام برد اگرچه شهرت و مقبولیتی چون کازرونی نداشتند!!!

فی‌الجمله وی همچنان روی در مراقبت و مکاشفت داشتی تا سرانجام رازهای جهان بر وی گشوده شد و جمله ملائک در خدمت او درآمدند و در آسمان هفتم به دریافت مدرک فوق‌لیسانس نائل شدی.

آورده‌اند که چون به چنین مقامی دست یافت تمامی خانقاه‌ها و رباط‌های جهان چون سوربن و هاروارد و کمبریج و آکسفورد و سپیدان و مرودشت و زرقان مراسله‌ها نوشتند و پیک‌ها فرستادند تا مرادی و شیخی او را پذیرا باشند اما مناعت طبع و بزرگی همت او چنان بود که از آن میان تنها به سپیدان و مرودشت لبیک گفتی و دیگران را به خدا واگذاشتی.

باری؛ چندان از عمر وی درگذشتی که در سنه‌ی بیست و یکم دیماه هشتاد و هشت خورشیدی به سی‌و‌پنج سالگی پا نهادی و لیکن از جمله‌ی آداب بزرگی و خرد همچنان در طفولیت و خردی به‌سر بردی و در حسرت یافتن راهی به دیهی رنج فراوان کشیدی.


نظرات 5 + ارسال نظر
الهام دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:42 ب.ظ http://eligoli.blogsky.com

تولدت مبارک عزیزم.
خیلی قشنگ نوشتی واقعا زیبا بود...
امیدوارم سال بسیار خوبی داشته باشی

shirin_65 دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:57 ب.ظ http://www.download-iran.com

سلام خوبی وبلاگ قشنگی داری اگر دوست داری با سایت من تبادل لینک کنی سایت منو با اسم دانلود مستقیم فیلم با آدرس www.download-iran.com لینک کن و در قسمت نظرات به من خبر بده مرسی

سیمین(امید) دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.architect212.blogfa.com

سلام ممنونم از حضورت
ببخشید این شرح حال خودتون بود ؟؟؟!!!!
یه سوال دیگه منظور از مرودشت همون مرودشت یا ماهدشت کرجه؟؟؟؟؟
در کل فوق العاده جالب بود
راستی تولدتون مبارک فکر می کنید چند سال از من بزرگترید؟؟؟؟
مثل همیشه برمیگردم

رفیق فردوسی دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ب.ظ

مریدا درود خداوند باری بر تو باد!!! عامو دمت گرم.

سام چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.baranebahari.blogfa.com

سلام. با این اوصاف تولدتان مبارک.
شما هم زبان خوندین؟
بچه های تئاتر بوشهرو میشناسین ؟
بچه های دانشگاه خودتون؟
پرهام دلدار و رضا بهارلو و ... . جشنواره تئاتری که هر سال اردیبهشت تو دانشگاه خلیج برگزار می شه.
حق التدریسید دیگه؟
خوش باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد