اعتماد ملی نوشت: آن معتقد به روز رستاخیر و فنا، آن خواننده شهیر ربنا، آن عاشق قرار گرفتن در معرض باد، آن یگانه استاد، آن وارد شده از درهای باز، آن بیبدیل در آواز، آن خواننده اشعار به آسانی، آن بزرگمرد خراسانی، آن متنفر از کوچکشدن و تحقیر، آن استاد مسلم زدن تحریر، آن در حال حاضر مخالف آنان!، آن صاحب آلبوم آستان جانان، آن در زمان عصبانیت گوینده اه ...!، آن متولد سال 1319، آن مخالف رفتن به شهر هرت، آن برگزارکننده چندین کنسرت، آن دو تا خانوادهاش را حامی، آن نویسنده نامه به ضرغامی، آن دمکننده چای با آب جوش، آن خواننده تصنیف «چشمه نوش»، آن عاشق لباس نو و پوشاک، آن خواننده محبوب خس و خاشاک، آن موسیقی سنتی و یاور، آن رفیق همایون پایور، آن عاشق اردک و قو، آن مخالف سبک محسن نامجو، آن اهل سازش با کاستی و کمی، آن خواننده شعر «آه که من دوش چه سان بودمی»!، آن نبخشنده گناه خاطیان، آن مخالف پرویز مشکاتیان، آن دارای دو سه تا حساب در بانک، آن دارای صدای شش دانگ، آن زننده کراوات و پاپیون، آن تنها بابای همایون، آن عاشق موسیقی و موسیقیدان، آن رفیق حاج قربان، آن متنفر از به دست گرفتن کیف، آن در موسیقی آشنا به ردیف، آن مخالف گناه کردن و بدی، آن استاد آواز مشهدی، آن عاشق زبان فارسی و نژاد فارس، آن ساکن و محله تهرانپارس، آن مخالف آدمهای چاق، آن صاحب یکی دو تا باغ، آن مخالف پوشیدن لباسهای تر، آن برگزار کننده کنسرت در تالار وزارت کشور، آن در مواقع ضروری گوینده جمله «لطفا همه بیان!» شیخ «محمدرضا شجریان» حفظه الله-! استاد مسلم آواز بود و عاشق گوشت غاز بود و در مواقع ضروری اهل ناز بود- الهی فداش-! و هم اوست که در وصف خودش گفته است: انا خوانندهای باشمی که انت قطعا اذعان همی کنی که علاوه بر اینکه استاد خواندن آواز همی باشم استاد خواندن دست مقامات صداوسیما نیز باشمی! شیخ را گفتند: یا محمدرضا! پس جواد یساری را چگونهخوانندهای همی یافتی؟ پس شیخ بگفتی: جواد را اعتقاد این باشدی که ورزشکار و مردمیست؛ پس چون منی در ورزش تخصص نداشته باشمی!
شیخ عباس قادری که از اوتاد خوانندگان کوچه و بازار همی بودی، بگفتی: «پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت... پس چون شیخ شجریان- اعلی الله مقامه-! چونین چیزی را بشنیدی، بگفتی: بهتر باشدی که خوانندگان کمی تقوا و عرفان پیشه همی کرده و زیارت رفتنشان را با سازوتنبک هوا نزنندی و به طور کل ریا همی نکنندی!
نقل است که روزی در جمع مریدان، مریدی وی را بگفتی: یا شجریان! پس چرا به ضرغامی نامه همی نوشتی و بگفتی آثارت را پخش همی نکنند؟ پس شیخ محمد-الهی قربون صداش-!بگفتی: از برای تبیین مفهوم شعر هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد- حفظهالله-!
نقل است که روزی گذر شیخ محمدرضا- حفظهالله-! را به بلاد خارجه از برای اجرای کنسرت همی اوفتاد. پس قرار بر این شد که هر چه را شیخ – الهی فداش-! بخواندی از برای خارجیان بر صفحه تلویزیون ترجمه همی شود. پس شیخ بر سبیل تحریر 10 دقیقه آهای های های های هوی همی بخواندی و از برای خارجیان چیزی بر صفحه تلویزیون ترجمه نگشتی!
پس کنسرت که تمام بگشتی فردی خارجی به نمایندگی از جمع به خدمت شیخ بیامدی و بر سبیل تعجب وی را بگفتی: یا شیخ محمدرضا! پس این آهای های های های هوی به چه معنی باشدی که تلویزیون ما از ترجمه آن عاجز همی شدی؟! شیخ محمدرضا شجریان- اعلیالله مقامه-! پاسخ بدادی: اولا که شاید تلویزیون محل کنسرت به همانند تلویزیون ضرغامی ما باشدی که هرچیزی را ترجمه همی نکند؛ دوما این آهای های های هوی از لوازم تحریر باشدی. مرد خارجی فیالفور بگفتی: پس تفاوت آن با لوازمالتحریر در چیستی؟! پس شیخ لبخندی بزدی و بگفتی: تفاوت در «الف» و «لام» باشدی!
روزی در مصاحبت با یک جریده، صاحب جریده شیخ را بپرسیدی: یا شیخ محمد! پس حافظ بهتر باشدی یا مولوی؟ شیخ بر سبیل تعجیل بگفتی: پس ضرغامی که از گنده مدیران صداوسیماست از هر دوی اینها بهتر باشدی؛ چراکه اگر او سهیل محمودی را مقابل دوربین ننشاندی و اجازه ندهدی که اشعار این دو را بخواندی پس کی اینها معروف بشوندی؟!
شیخ محمدرضا شجریان – حفظهالله-! را بگفتند: یا محمد! پس تو بیشتر طرفدار همی داری یا نعمتالله آغاسی؟! پس شیخ بر سبیل تواضع بودی یا چیز دیگری بگفتی: پس آغاسی- رحمهالله علیه-! بیشتر طرفدار داردی! پس شیخ را گفتند: چرا؟! شیخ پاسخ همی دادی: از آن روی که من از ترانه «چشم تو جام شراب منه» که او همی خواندهای، خوشم آمدهای و او چیزی در مورد من نگفتهای پس با احتساب ارادت چون منی به او، او یک طرفدار بیشتر از من داشته باشدی!
نقل است که چون از دنیا برفت پس بر سنگ وی چونین نگاشتند: در این جا مردی آرمیده که سالها سلطان موسیقی کشورش بود و با این همه در زمان حیاتش عمر سلطنت به پایان رسیده بود- رحمهالله علیه-! نقل از:http://www.fararu.com/vdcaienu.49n0e15kk4.html |